- идти > пойти (I) I
- فعل............................................................1. go(past: went ; past participle: gone)ـ(v.) رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن، عبور کردن، کار کردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن، راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، برآن بودن، درصدد بودن، راهی شدن............................................................2. move(vt. & n.) جنبیدن، لولیدن، تکان دادن، حرکت دادن، به جنبش درآوردن، بازی کردن، متاثر ساختن، جنبش، تکان، حرکت، اقدام، (دربازی) نوبت حرکت یا بازی، به حرکت انداختن، وادار کردن، تحریک کردن، پیشنهاد کردن، تغییر مکان، حرکت کردن، نقل مکان............................................................3. travel(vt. & vi. & n.) سفر کردن مسافرت کردن، رهسپار شدن، مسافرت، سفر، حرکت، جنبش، گردش، جهانگردی، درنوردیدن............................................................4. leave(past: left ; past participle: left)ـ(vt. & vi. & n.) اجازه، اذن، مرخصی، رخصت، باقی گذاردن، رها کردن، ول کردن، گذاشتن، دست کشیدن از، رهسپار شدن، عازم شدن، ترک کردن(vi.) (leaf) برگ دادن............................................................5. come(past: came ; past participle: come)ـ(v.) آمدن، رسیدن............................................................6. approach(vi. & n.) نزدیک شدن، نزدیک آمدن، معبر، مشی............................................................7. march(vt. & n.) راه پیمایی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، موسیقی نظامی یا مارش، سیر، روش، پیشروی، ماه مارس، راه پیمایی کردن، قدم رو کردن، نظامی وار راه رفتن، پیشروی کردن، تاختن بر............................................................8. advance(vt. & vi. & n.) پیشروی، پیشرفت، پیش بردن، جلو بردن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، تسریع کردن، اقامه کردن، پیشنهاد کردن، طرح کردن، مساعده دادن، مساعده(adj.) از پیش فرستاده شده، قبلا تهیه شده، قبلا تجهیز شده، جلو رفتن............................................................9. attack(vt. & n.) آفند، تک، تکش، تاخت، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، با گفتار و نوشتجات بدیگری حمله کردن، حمله، تاخت و تاز، یورش، اصابت یا نزول ناخوشی............................................................10. join(vt. & vi. & n.) ملحق کردن، ملحق شدن، متصل کردن، پیوستن، پیوند زدن، ازدواج کردن، گراییدن، متحد کردن، در مجاورت بودن............................................................11. enter(vt. & vi.) ثبت کردن، داخل شدن، درآمدن، وارد شدن، توآمدن، تورفتن، اجازه دخول دادن، بدست آوردن، قدم نهادن در، داخل عضویت شدن، نام نویسی کردن............................................................12. progress(vt. & n.) پیشرفت، پیشرفت کردن، پیشروی، حرکت، ترقی، جریان، گردش، سفر............................................................13. head(adj. & n.) نوک، سر، کله، راس، عدد، ابتداء، انتها، دماغه، دهانه، رئیس، سالار، عنوان، موضوع، منتها درجه، موی سر، فهم، خط سر، فرق، سرصفحه، سرستون، سر درخت، اصلی، عمده، مهم(vt.) سر گذاشتن به، دارای سر کردن، ریاست داشتن بر، رهبری کردن، دربالا واقع شدن
Русско-персидский словарь. 2009.